دو خط موازی زائیده شدن پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید.
در همان لحظه که پسرک مدادش را از روی کاغذ جدا کرد دو خط موازی چشمشان به هم افتاد و در همان نگاه اول مهر یکدیگر را در سینه باریکشان جایی دادن.
خط اولی نگاهی پر معنا به خط دومی کرد و گفت: ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم.
خط دومی اون صفحه کاغذ و سرزمین رویا هاش می دید.
خط اولی: و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ من روزها کار می کنم می توانم خط کنار یک جاده متروک شوم یا خط کنار یک نرده بام .
خط دومی : من هم می توانم خط کنار یه گلدان چهار گوش گل سرخ شوم یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و یا حتی خط وسط یک علامت تقسم یا.....
در همین لحظه معلم فریاد زد :
دو خط موازی هیچ وقت به یکدیگر نمی رسند و بچه ها تکرار کردند.
سلام جالب بود موفق باشی
دوست گرامی بادرودفراوان درست است بهم نمی رسند ولی می توانند در کنار هم پیش بروند...واین خود کم نیست! نوشته ات جالب بود تندرست و موفق باشی.