(( مرکز خرید خاطره ))

آیا می دانید افراد موفق چه مطالبی را می خوانند ؟

(( مرکز خرید خاطره ))

آیا می دانید افراد موفق چه مطالبی را می خوانند ؟

چطور کوتاهی قد به عمر زیاد می‌انجامد؟

آیا تا به حال به این نکته توجه کرده‌اید که جوانترها و حتی میانسالان از افراد پیر خانواده قد بلندتر هستند؟

حتی این موضوع تا جایی پیش می‌رود که تصور می‌شود شما فکر کنید هرچه افراد خانواده کوتاه قدتر باشند عمرشان طولانی‌تر است.

در حالی که کوتاه شدن قد در افراد کهنسال.... 

برای مطالعه کامل متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

ادامه مطلب ...

لذت پسر بودن!

لذتِ خوردن ساندویچ فلافل مملو از کثافتِ بازار!
لذتِ تماشای بازیِ ایران-بحرین در استادیوم آزادی!
لذتِ حواله دادن اگزوز ِ خاور به نشیمن‌گاه داور!
لذتِ سگ‌چرخ زدن در خیابان‌ ساعتِ
۲
نیمه‌شب!
لذتِ دودول‌بازی‌های کودکانه!
لذتِ ویراژدادن در اتوبان با صدای کرکننده‌ی ضبط!
لذتِ کوبیدنِ نارنجک به خانه‌هایِ بالاشهر!
لذتِ شناکردن در جویِ آبِ کنار خیابان!
لذتِ  مایه‌گذاشتن از قسمت‌هایی از بدن در کل‌کل‌های احمقانه!
لذتِ سیگار کشیدن در فضای این دانش‌گاه مزخرف!
لذتِ  "عمو" خطاب شدن!
لذتِ "رفیق" خطاب کردن!
لذتِ فوتبال، الک‌دولک، خرپلیس و جفتک‌چارکش در خیابان!
لذتِ تماشایِ فرزندانِ باالقوه!
لذتِ
 ۳۰روز ِ کامل روزه گرفتن!
لذتِ با انگشتانِ دست ابراز ِ احساسات کردن!
لذتِ پیراهن ِ آستین‌کوتاه پوشیدن!
لذتِ در خیابان خوابیدن!
لذتِ 
۲دقیقه‌ای حمام کردن!
لذتِ دعوا، لذتِ مثل خر کتک‌خوردن!
لذتِ داشتن ِ موهای سیخ‌سیخی!
لذتِ دو بوس ِ متقارن از گونه‌های ابوالفضل !
لذتِ پریدن از "جوب" بدونِ نگرانی!
لذتِ  داشتن ِ یک کله‌ی کچل!
لذتِ  ایستاده شاشیدن! 

 

با تشکر از وبلاگ (( شوهر جان )) 

  

                                                Powered By Mehraboni

خمار

ندگی یک تپش قلب پیوسته است
بوم، بوم، بوم
آواز نیاز
در انعکاس بی کرانگی
و شهوت رسیدن
در لحظه لحظهءاوج گیری روح

هنگامیکه جرعه جرعهء عمر را سر می کشی
و زمان در رگهایت جاری می شود
در خمارِی بودن
رؤیاهایت را حلقه حلقه دود می کنی
و در همآغوشی عشق
نطفهء یگانگی را بارور می سازی  

 

آوا کوه بر  

                                          Powered By Mehraboni

عاشق صادق

من آبادی نمی خواهم خرابم کن خرابم کن
بسوزان شعله ام کن در دهان شعله آبم کن
 خوشا آن شب که با آهی بسوزم هستی خود را
خدایا تا گریزم زین تن خاکی شهابم کن
به نعمت نیستم مایل خدای خانه را خواهم
مرا گر عاشق صداق نمی دانی جوابم کن
اگر جنت بود بی تو و گر دوزخ بود با تو
ز جنت ها گریزانم به دوزخ ها عذابم کن
ز شرم تنگدستی می گریزم از تهی دستان
مرا ای دست قدرت یا بمیران یا سحابم کن
دلم خواهد بسوزم تا به عالم روشنی بخشم
تو ای مهر آفرین در برج هستی آفتابم کن
پس از مرگم تو ای افسانه گو سوز نهانم را
ببر در قصه ها افسانه ی صدها کتابم کن 

 

مهدی سهیلی 

 

                                                      Powered By Mehraboni

خرید

به مغازهء آرزوها رفتم
آرزوها همه جنس
ابریشم، کتان، ساتن
همه رنگ
زرد و قرمز عنابی

بر سر دَخل خدا را دیدم
رؤیا را متر می زد

انسانها را دیدم
همه در حال چانه زدن

به خودم گفتم
بخَرم، نخرم؟

تهی از مغازه بیرون آمدم
آرزوها را پشت سر گذاشتم
سوار تاکسی تنهایی شدم
و آدرس دلم را به او دادم
و دور گشتم ز شهر بیهودگی 

 

آوا کوه بر 

 

                                          Powered By Mehraboni